کنارۀ دستار در وقت بسر پیچیدن درست ساختن، چنانکه خدمتکاران اغنیا کنند. (از آنندراج) : کسی که او سر دستار سرو من چیند دگر ز باغ چرا دستۀ سمن چیند. مولانا کافی (از آنندراج)
کنارۀ دستار در وقت بسر پیچیدن درست ساختن، چنانکه خدمتکاران اغنیا کنند. (از آنندراج) : کسی که او سر دستار سرو من چیند دگر ز باغ چرا دستۀ سمن چیند. مولانا کافی (از آنندراج)
مرادف بسر چنگ آمدن، کنایه از کمال قرب، آفتاب بوقت برآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : مرکب همایون در آغاز بسرۀ عین و عین بسره مانند سیل مواج و... (درۀ نادره چ شهیدی ص 229) ، نام مهره ای است و بدین معنی بدون الف و لام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سر نرۀ سگ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، آنچه از گیاه از روی خاک برآید و قد نکشد چه در این حالت هنوز تر است. (از متن اللغه: بسر) : و اول ما بداء من النبات بارض ثم جسیم ثم بسره ثم صمعا ثم حشیش. (منتهی الارب)
مرادف بسر چنگ آمدن، کنایه از کمال قرب، آفتاب بوقت برآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : مرکب همایون در آغاز بسرۀ عین و عین بسره مانند سیل مواج و... (درۀ نادره چ شهیدی ص 229) ، نام مهره ای است و بدین معنی بدون الف و لام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سر نرۀ سگ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، آنچه از گیاه از روی خاک برآید و قد نکشد چه در این حالت هنوز تر است. (از متن اللغه: بسر) : و اول ما بداء من النبات بارض ثم جسیم ثم بسره ثم صمعا ثم حشیش. (منتهی الارب)